همه چیز و هیچ
همه چیز و هیچ
فروشگاه
دستانم را
در جیب بارانی ات می گذارم
زنبیل ها سنگیند
و امروز
روز خرید توست
+
نوشته شده در ساعت 2:29 توسط فروغ |
با چکمه های سرخ آمدم
همه خیابانهای جهان سیاه بود
خانه
پست الکترونیک
آرشیو وبلاگ
عناوین نوشته ها
نوشتههای پیشین
اردیبهشت ۱۳۹۱
اسفند ۱۳۹۰
بهمن ۱۳۹۰
دی ۱۳۹۰
آذر ۱۳۹۰
آبان ۱۳۹۰
مهر ۱۳۹۰
شهریور ۱۳۹۰
مرداد ۱۳۹۰
تیر ۱۳۹۰
خرداد ۱۳۹۰
فروردین ۱۳۹۰
اسفند ۱۳۸۹
بهمن ۱۳۸۹
دی ۱۳۸۹
آذر ۱۳۸۹
مهر ۱۳۸۹
شهریور ۱۳۸۹
مرداد ۱۳۸۹
تیر ۱۳۸۹
خرداد ۱۳۸۹
اردیبهشت ۱۳۸۹
فروردین ۱۳۸۹
اسفند ۱۳۸۸
بهمن ۱۳۸۸
دی ۱۳۸۸
آذر ۱۳۸۸
آبان ۱۳۸۸
مهر ۱۳۸۸
شهریور ۱۳۸۸
مرداد ۱۳۸۸
تیر ۱۳۸۸
خرداد ۱۳۸۸
اردیبهشت ۱۳۸۸
فروردین ۱۳۸۸
اسفند ۱۳۸۷
آرشيو
آرشیو موضوعی
شاعرانه
صحنه
شخصی
تکه هایی از زندگی
پیوندها
تتهایی عادت من است(مهین)
گروس عبد الملکیان
مداد مدیترانه ای
رضا چایچی
طرحهای ابوکورش
حلقوم نامه ( پویا جاویدان)
بهنام نکویی
تعویذ
یادداشت های منیرو روانی پور
تنگ بی ماهی (مهدی علاقمند)
خود نویسی
تارا
جفنگیات یک دونگ
فرداهای من (مریم)
المیرا
معصی( شب پرگی های این روزگار)
شبنم طلوعی
رویاهای بدون امضا
سعید رضا خوش شانس
سیروس شاملو
سیروس شاملو (مولانا)
گنجشک خیس (مرضیه)
میثم عبدی
ناصر چشم آذر
وقایع اتفاقیه
چکاد
خیال دور (پیام عزیزی)
ملودی های زندگی من
غیرممکن است! (هایکو)
طنز
رقص باران
BLOGFA.COM