یک روز زندگی
سیگار ،سیگار
تنهایت وسعت می گیرد
با اینترنت پر سرعت
ایملها هر روز بیشتر تخم می گذارند در قلبی
که روزی آشیانه کفشدوزکهای قرمز بود
بزرگ می شوی از درون
وخالی تر از لباسهایت
پرواز می کنی در تنهایی
کلمات ضربه می زنند بر ذهنت
بنویس و باور کن که می گذرد
صرف می شود ، به ته می رسد
عشقهایی که یاد گاریشان در دفترچه کوچکت باد کرده اند
درست مثل ظرف پنیر یخچال وقوطی آبمیوه تکدانه
مثل درزگیرهای درکه باید صدایت را خفه کنند
تا همسایه ات نشوند تو غمگینی
مثل خوابهایی سروقت برای تندرستی
کوچ می کنی از اتاق به بالکن و از بالکن به آشپزخانه
ظرف غذایت خشک شده از تنهایی
و بوی سیگار همه تنت را بلعیده
از جمله فرا تر می روی و شعر می سرایی
برای دلخوشی آسمانی که قرمزیش هم خاطره است
اتاق نفسهایت را با کمدها و پرده هایش می دزد
وتلویزیون تو را به باور ی می رساند که ازان تو نیست
ازان چشمان کوچک گنجشکهای پشت پنجره نیست
ازان درختان آماسیده از باران نیست
کارد را بر حروف شیشه ای بشقاب می کشی
وسعی می کنی بازهم جمله ای بنویسی
امپی تری می ایستد زمان در دستان تو بوق می زند
و ساعت کسل کننده ترین شوخی اعداد
دور می گیرد
هنوز به پارگراف نرسیده ای
که رویا تور ا می برد به دورن فنجان همیشگی غرق از چای
خرما می خوری
پفک وآبنبات ،شعر می خوانی برای سبزی پژمرده گلدان
با بخاری از هوا هم خوابه می شوی و باد می کنی از باریدن
می باری
آنچنان که چشمهایت مخروبه هایی سرخی می شود از آتشفان
و فریادت در لای سوراخهای پتو داغ می کند
تا هرگز اعتبار خوشبختی بی اعتبار نشود
بهترین لباست را می پوشی
پودر می زنی و سایه ای آبی بر آسمان آتشفشانت می کشی
دهانشویه می زنی و لبخند می بندی به لبانت
تا زیبا تر شوی
خالی از خودت
قدم می زنی درخیابانهای پوکه ای
از آموزشگاه به فروشگاه و از فروشگاه به تئاتر سرک می کشی
با لبخندی که ازان تونسیت
سلام می کنی وحال کسانی را می پرسی که ازان تو نیستند
نان می جوی و ترش می کنی از خوردن غذایی که ازان تو نیست
یک پک به سیگار
و یک دست به چت
جهان وسعت می گیرد با اینترنت
تنهایت وسعت می گیرد
خراشهای درونت عمیق می شود
به لغتها فشار می آوری و می نویسی
پاره می کنی و آروغ می زنی تا هضم شود هر آن چه که ازان تو نبوده
خط می کشی بر همه پارگرافهای سیاه زندگیت
که این همه به خاطرش نوشتی