دو چوب به گوشم می آویزم

و حلقه ا ی بردستم

این تمام زنانگی است

که این روزها برایم مانده

ریا کارانه چشمانم را نازک  می کنم

و سعی می کنم همه لبخندهایم را در کیف دستی سفیدم حمل کنم

با عطری فریبکارانه  از شیشه ای که مادر بزرگ برایم به ارث گذاشت