دهانم را چوب می‌کنم

پر از کاغذپاره‌های یک خنده

بر چشمان دو شیشه‌ی سیاه می‌گذارم

و دود می‌شوم در لباسی که نباید زیبا بنشیند بر تنم

بر سینه‌هایم ضربدر می‌زنم

و سعی می‌کنم موهایم را هر گز از پشت نبندم

ــ تا نگاهشان روی من برجسته شود ــ

خط می‌کشم بر همه‌ی اندام

مثل نقاشی پنج‌سالگی

سعی می‌کنم

همه‌ی احساسم را

در کلماتی که از خودم نیستند

جا بگذارم

اما پوست آدامس‌هایم را چه کنم؟

که عجیب مرا به یاد خودم می‌اندازند

و تنهایی‌هایی که با شتاب می‌جومشان