هشت مارس
از زن پدر ،یک بسته سیگار مانده و چهار تارموی
از مادربزرگ، فقط یک کوچه وعطرکوفته پیچیده
یک بند رخت و ده ها عروسک دست ساز
از مادرم، من بیرون زده ام با وحشت
هزار خستگی ناکام
واز من ،هیچ
جزتکه پاره های بریده کلمات
و دختری که عروسکهایش را باد برد
+ نوشته شده در ساعت 0:34 توسط فروغ
|