سياه تر از شب 

 بوي كپك مي دهي

اين دستان من است كه از در آغوش كشيدن مي هراسد؟

پرده نيلي ميان ما،

سياه شده ام

 هزار بار ،چهره در چهره

 فراموش كن مرا

تنت بوي كپك مي دهد، تنم بوي تو را مي دهد

خاطرات سوخته ام در سياه ترين روز باراني

و ياد تو كه همه احساسم را مي سايد

 نفسهايم در اين باراني ترين زمستان ،بوي تلخ انتظار مي دهد

 سكوت ، تهوع وتو  مرا به سوي سنگفرش خيس جاده برد

پايان مرا مي تازد

 فراموش نكن

مرا

هرآنچه  تورا فرا گرفته

وهرآنچه برايمان به يادگار خواهد ماند