این روزها خیلی حوصله نوشتن ندارم ، البته اینترنت هم ندارم... همه ما به نوعی درخانه هایمان زندانی شده ایم ، نه اینترنت ، نه ماهواره ، و نه هیچ راه فراجهانی دیگر!

 این مطلب را که به مناسبت تولد اسلاو میر مروژک و به سفارش  سایت ایران تئاتر نوشته ام را فعلا به عنوان پست جدید می گذارم  تا  بزودی یکی از نوشته های جدیدم - یک  داستان مینی مال از روابط ییچیده انسانهادر جامعه امروز- رادوباره  روی وبلاگ بگذارم .

---------------------------------------------------------------------------------------------------------------

مهاجری از جنس مردم

اسلاو میرمروژک ،نمایشنامه نویسی که با مهاجرت آغاز کرد ، کسی که زندگی در نظام های دیکتاتوری  را به صحنه می آورد تا از روشنفکران و متفکران محکوم به فنا در این نظام ها سخن بگوید، از حکومتهای تک بعدی و مستبدانه ای که اندیشه در آن جایگاهی ندارد، انتقاد می کند.

مروژک طرفدار آزادی ، سال 1930 در سرزمینی به دنیا آمد که فرهنگ مهاجرت در آن فرهنگی نا آشنا نبود. لهستان که در قرن بیستم، بیشترین مهاجران را از سراسر دنیا در خود جا داده بود وهمین مهاجران بعد ها سوژه های نابی برای آثار مروژک نویسنده شدند. نویسنده ای که خود نزدیک به 30 سال عمرش را در مهاجرت سپری کرد.

او در 26 ژوئن 1930 در بورزسن ناحیه ای در حومه شهر کراکوی لهستان به دنیا آمد. پس از گذراندن دوران تحصل ابتدایی و متوسطه در زادگاهش  برای ادامه تحصیل به آکادمی هنرهای زیبای شهر کراکو رفت و مشغول تحصیل در رشته معماری ونقاشی شداما پس از مدتی به کار روزنامه نگاری پرداخت. هرچند مروژک جوان کار خود را با طراحی کاریکاتور برای  مطبوعات آغاز کرد اما به عنوان یک منتقد تئاترهم کار روزنامه نگاری خود را دنبال و در کنار این حرفه ،مقالاتی را نیز از انگلیسی به لهستانی ترجمه کرد .

سال  1354 لهستان نیز مانند دیگر کشورهای اروپای شرقی زیر سلطه دولت کمونیستی شوروی در آمد اما عکس آن کشورها  و چکسلواکی ، نخستین کشوری از اروپای شرقی بود که مهار ممیزی را گسست و از1956 تا اواخر دهه 1960 دولت نتوانست چندان فشار مستقیمی بر تئاتر بیاورد و تئاتر لهستان راهی متفاوت از تئاتر چکسلواکی پیمود و در فاصله دو جنگ جهانی تکنیکهای پیشرفته و اصیلی  را تجربه کرد .

از سال 1956 بود که سبک رایج ابسوردیسم در تئاتر لهستان با طنز و تعهد در آمیخت و درام نویسانی مانند استانیسلاوایگناسی ویتیکه ویچ (پیشاهنگ درام ابسورددر لهستان)، مروژک و تادئوش رژه ویچ از درون آن متولد شدند که در این میان مروژک به خاطر سبک منحصر به فردش در کاریکاتورسازی نمایشی ، در خارج از لهستان نیز به شهرت رسید.

سال 1950 در 20 سالگی ، قطعات داستانی او در یک مجموعه داستانی چاپ شد و سپس کتاب دیگری از او با عنوان« لهستان در تصویر» منتشر شد.

طنز تصویری او را به سوی طنز ادبی کشاند و او در سال 1957 ، نخستین مجموعه داستانهای کوتاهش را با نام «فیل» نوشت و چاپ کرد .

 او با استفاده از تیزبینی منتقدانه خود و دلربایی های شیرین طنز گونه اش همه انسانهای متحمل زندگی جبر آمیز و مستبدانه را به استهزا گرفت و همین موجب شد تا این مجموعه آثار با استقبال فراوانی از طرف خوانندگان مواجه شود ، بلافاصله به اکثر زبانهای اروپایی ترجمه شد و جوایزی هم برای نویسنده جوانش به ارمغان آورد.

مروژک 27 ساله  پس از نوشتن «فیل» دیگر نویسنده ای مشهور شده بود و درهمین سال بود که دو نمایشنامه «خواب نیمروز » و « زندگی مدرن» او هم نگاشته شدند.

مروژک که دیگر آوازه اش در اروپا مطرح شده بود در سال 1958 ویراستار نشریه «مترقی» شده بود و در همان سال بود که نمایشنامه کوتاه، اما  معروف «پلیس» را نوشت و با طرح مفاهیمی مانند فرد و جامعه ، انسان و قدرت، خواست فردی و مبارزه آرام جهت نیل به آن در مقابل برخوردهای خشونت آمیز حکومتها ، درونمایه آثار بعدی خود را تشکیل داد.

در« پلیس»،مروژک به قدرت پلیس مخفی و نقش آنها در براندازی نا امنی اشاره می کند تا جایی که شخصیت  برای آنکه از کار بیکار نشود به یکی از همکاران خود دستور می دهد که نقش دشمن پلیس را ایفا کند.

«پلیس» او  با نظرات مختلف مخالفان وموافقان  مواجه شد و  با سرو صداهایی زیادی از طرف منتقدان و خوانندگان مواجه شد. این اثر که اثری در تقابل با حاکمیت های شرق  بود از سوی جوامع غربی  مورد بهره برداری قرار گرفت و به تبلیغ فراوان آن پرداختند به طوری که در سال 1961 در نیویورگ  به صحنه رفت و تئاترهای  اروپای غربی  نیز عموما شاهد اجرای این اثر بر صحنه های خود شدند.

مروژک در آستانه 30 سالگی پس از سالها اقامت در زادگاهش ، مسافرت های خود را به کشورهای اروپایی آغاز کرد و سپس در سالهای 1964تا 68 ایتالیا را برای اقامت خود گزید وبیشتر وقت خود را صرف نمایشنامه نویسی کرد و در سال 1963 چند نمایشنامه او در قالب یک مجموعه  به چاپ رسید.

 آثار او در حوزه نمایشنامه نویسی را می توان به دو دوره  تقسیم کرد؛ دوره نخست از سال 1958  تا سال 1964 و نوشتن آثاری با تم فلسفی و سیاسی مانند : «جان نثار»،«شهادت پیو تراهی »،« روی اقیانوس» ،«کارول»،«ترکی»، «راکت بی بی»، «استریب تیز» ،«شب شگفتی آور» ، «جشن بالماسکه»، «حیض و بیض»، «مرگ ستوان» و «تانگو» که«تانگو» طولانی ترین و مشهور ترین اثر این نویسنده بود واجرای آن  در سال 1967 در نیویورگ با استقبال فراوان مواجه شد.  در این نمایشنامه داستان خانواده ای لهستانی در فضایی پر از وحشت و خشونت نازیها  به تصویرکشیده وتمثیل سقوط ارزشها تا به آنجا که تنها نیروهای حیوانی قادرند عمل کنند، بود و سرانجام این نمایشنامه به فرمانروایی قدرتمندانی معطوف می شود که با بی رحمی و زیر پا گذاشتن اصول انسانی فرمانروا می شوند. مروژک با تسلط و زیرکی خاصی این داستان را پرورش داده بود که اجرای آن در هر کشور و جامعه ای  قرابت و مشابهتی برای تماشا گران ایجاد می کرد و آن را اثری ملموس و آشنا جلوه گرمی ساخت و تماشاگران  با هر ملیت و نژادی به راحتی با آن همذات پنداری می کردند.

مروژک در دوره نخست نمایشنامه نویسی خود هرچه نظرگاه های خود را در آثارش بسط می دهد و جلو می رود ، آثاری جا افتاده تر و در خور تر ارائه می کند.

 دوره دوم نمایشنامه نویسی او با تبعید خود خواسته اش از لهستان در سال 1968 آغاز شد. این هنرمند که دیگر شهرتش در اروپا پیچیده بود پس از حمله شوروی سابق به چکسلواکی ولهستان و آغاز جنبش لیبرالیسم در چکسلواکی ، مواضع مخالفی در مقابل کشورش اتخاذ کرد وبا ورود ارتش پیمان ورشو به شهر پراگ  ،مروژک نسبت به این قوای متجاوز واکنش تند نشان داد وهمین زمینه ساز تبعید خود خواسته و مهاجرتش شد. او ابتدا به یوگسلاوکی و از آنجا به ایتالیا رفت و درهمان جا اثر معروفش -«تانگو» - را نوشت و پس از چند سال اقامت در ایتالیا مقیم فرانسه شد.

  در این دوره آثار مهاجرت او شکل گرفتند :«چهارتایی»، «خانه مرزی»، «واتزلاف»،«غزال»، «آب» ، «اتفاق خوش» ،«مهاجران»،«قوزی» ،« سفارتخانه »  و مجموعه داستان های کوتاهی چون «زرافه»، «تزاباوا»،«اسرارآخرت» و«آقای منحرف».

اثر معروف دیگر این نویسنده ،«مهاجران»  که در همین سالها ، سال 1974، نوشته شد، به زندگی مهاجران و فرهنگ مهاجرت در این سوی و آن سوی دنیا می پردازد . این اثر برای نخستین بار در جهان ، 19 اکتبر 1974 در تئاتر کوچک اورسی شهر پاریس به صحنه رفت و از آن پس تاکنون در بسیاری از کشورهای جهان از جمله ایران  ترجمه و به صحنه رفته است.

 او خود در همان سالهای اقامتش در پاریس گفته است:« من مهاجر سیاسی نبودم ، آدم هایی هستند می روند،آدم هایی هم می مانند ، من چند سال در ایتالیا بودم و سپس به فرانسه آمدم و اینجا ماندم، ممکن است  بازهم به جای دیگر بروم ، من آدمی نیستم که در یک جا بمانم.»

اسلاومیرمروژک لهستانی، پس از فرانسه راهی مکزیک شد و شش سال نیز در این کشوراقامت گزید و با سقوط حکومت استالینیستی در سال 1996 دوباره به وطنش در لهستان بازگشته و «کراکو» زادگاهش را برای سکنی گزید. در این سالهای اخیر پای خود را فراتر از عرصه نویسندگی گذاشته و به کارگردانی در فیلم و تئاتر هم می پردازد.هرچند او با اجرای آثارش در کشورهای مختلف ، دیگر یگ چهره جهانی شده اما با سقوط حکومت کمونیستی در لهستان ، تا امروز اجرا های زیبایی از نمایشنامه های او در لهستان به صحنه می رود.

این نویسنده همواره خودش را از مردم و جامعه جدا نمی داند ودر جایی آنها را منبع الهام آثارش معرفی می کند و می گوید:« من در لهستان و در هیچ جا ی دیگرجزء انجمن نویسندگان نبوده ام . مگر نه این است که نمایشنامه هایم را باید خودم به تنهایی بنویسم؟ ترجیح می دهم بیش از معاشرت با همکارانم با مردم عادی ، مردم کوچه و بازار معاشرت کنم ، الهام بخش واقعی ما آنها هستند.»

او هم اکنون که در زادگاهش به زندگی آرام خود ادامه می دهد ، یکی از نمایشنامه نویسان مشهور جهان است و از معدود نویسندگان لهستانی که به گونه ای مشخص در تئاتر اروپا ظاهر شده و با سبک و سیاق خود در زمره اصحاب تئاتر پوچی در آمده . مروژک که در آثارش به بازگویی مسایل واقعی انسان  به ویژه انسان غربی در اشکال مختلف می پردازد ، به نحوه گویایی اضطرابها و واههمه های  انسان دردمند امروز را به نمایش می گذارد و فلسفه و دید انتقادیش را با طنز می آمیزد تا بیم و امید را باهم به مخاطبش منتقل کند.

 به نظر او خنده التیام بخش است و دشمن را بی سلاح می کند ،هر چند که ممکن است در زمانی مقتضی آزار دهند نیز باشد او هرگز در آثارش خنده را نفی نمی کند  و تراژدی و کمدی زندگی امروز بشر را باهم به نمایش می گذارد.