تاریخ میان ماست!

 در کادر آینه نشسته ای

جاده ای از پیشانی ات به گورستان می رود

 آبشاری از موهای جوگندمی ، پیچ در پیچ  و فرخورده به گونه های من

گورستان سرد رویایی 

 دختری که به جای آلبالو ، نگین های سفید هوس را از نرمک گوشش آویخته

و برای اسکناسی فشرده ، میان آبشارهای خیالت غرق شده

تو به تاریخ عادت کرده ای، به آخرین تاریخ عادت ماهانه

در کافی شاپی از دود و دروغ ،با تنی برهنه از کودکی و خیال

جاده از پیشانی گذشت و در تصویر جیوه ای محو شد