ویار زنانگی
نسکافه تلخ، تلخ
تجسم خلاق
برشته شد زفافی که مادر م می گفت؟
کودک درونم از چهار راه اصلی گذشت
بی سبد
بی دوچرخه
بی عروسک
لذت های موضعی
و هماغوشی ناگهانی با مردی که سالها دور شد
از تو
ازمن
از کودکیمان
مردانی در پایانه های عبور و دلهره
در جنگلهای پر مه یک رویا
با درختهای شیشه ای کوتاه قد و چمنزارهای خواب آلود
هوس می آید
من !
هیچ گاه ویار زنانگی نداشته ام!
+ نوشته شده در ساعت 3:7 توسط فروغ