17 مهر
آغاز می شوی
در تکیده پاییزسرد
باجمله ای کلیشه ای و ساده
از لابه لای
گلدان زرد انگشتانم
«دوستت دارمی» همیشگی
آغاز می شوی
در تکیده پاییزسرد
باجمله ای کلیشه ای و ساده
از لابه لای
گلدان زرد انگشتانم
«دوستت دارمی» همیشگی
دوست من که شاعر است و برای همه چیز حتی سوسکهای سیاه و شاخک دار هم دلش می سوخت به سربازی رفت و وقتی از اردوی چند روزه سربازی برگشت فقط پوست صورتش نسوخته بود وچشمانش سرخ نبود او از درون سوخته بود و لبخند می زد و به مرگ سربازی که در مشق تمرین قلبش گرفت و نقش زمین شد و مرگش در میدان تیر رسید تا دوست من خاطره اش کند برای محفل شبانه خنده ای که ما نخندیدیم ، حیرت کردیم . دوست من دوباره برگشت به میدان تیر مشقی در حالی که سیگار بهمن را در جورابش قایم کرده بود .من مدام فکر می کنم به شاعری که سربازشد و شعری نسرود جز یک لبخند به مرگ انسانی
این بار خبری از پست شعر و نوشته نیست ومایلم در یک اعتراض آشکاربرای خنده و درخواست عاجزانه از دوستانی که این روزها با کامنتهای عجیب و غریبشون من رو از وبلاگ نویسی متنفر کردن ،بنویسم ،لطفا دست از سر من بردارید من نه کرم لاغری می خوام ،نه سی دی موسیقی و نه پند و اندرز های صراط مستقیم شما رو !!!
یاد مون باشه وبلاگ نویسی تا چند سال پیش چی بود و حالا چی شده ؟
وبلاگ و فیس بوک شده جای خاله بازی ، نوشتن شرح احوال روزمره و غرغرهای از سر نداشتن! متأسفانه هر روز هم داره تعداد پستها و وبلاگهای خوندنی کمتر می شه .
مثل این که یادمون رفته وبلاگ نویسی ایران در سالهای ۷۹ به بعد چه دوران طلایی داشت و چقدر جدی بود افرادی مانند :شهرام رفیعی ،ابراهیم نبوی و ... با نوشته هاشون ، این کار رو خیلی جدی و جذاب کرده بودن و هرچه فضای مطبوعات در ایران بسته تر شد،فضای وبلاگ نویسی زنده تر و پویا تر .
همه ما رو به هوس وبلاگ نویسی انداختن.این افراد می نوشتند، ما می خوونیدم و گاهی کامنت می گذاشیم ،بعد هم در وبلاگهاشون تخته شد و مجبور شدن ایران رو ترک کنن و برن یک جای دیگه دنیا ،در این میون عده دیگری هم از ترس ،خودشان کر کره های وبلاگهاشون رو پایین کشیدن و تغییر کاربری دادن و کردنش وبلاگ شعر و ادبیات ،ما دلمون خوش شد به خووندن وبلاگهای شعر و ادبیات.
اما این روزها چی ؟ وبلاگ چیستان و مسابقه شده مدجدید و مدرن وبلاگ نویسی ؟
مدتیه دیگه واقعا دستم به نوشتن و گذاشتن پست در وبلاگ نمی ره وقتی می بینم وبلاگ نویسی این قدر شوخی شده و کامنتهایی که درباره نوشته هام می گذارن یا گل و صورتکه یا تبلیغ کالا و پند و اندرز های فدائیان پاکسازی اینترنت.
انگیزه نوشتن این مطلب وقتی برام جدی تر شد که هر روز با کامنتهای خنده آور و بی معنی در وبلاگم بیشتر مواجه شدم یا در وبلاگ گردی شبانه ، جز فال حافظ ، عکس مرغ ،خروس و شمع وپروانه ، چیستان، مسابقه و سرگرمی و درد و دلهای شخصی که در ابتدایی ترین شکل ممکن با ادبیات ساده و غلط های زیاد املایی و انشایی نوشته شده بودن،چیزی نصیبم نشد .
امشب وقتی چند تا از کامنتها مدل جدید دنیای بلاگفا رو دیدم هم کلی خندیدم و هم کلی افسوس خوردم به روزایی که وبلاگ نویسی برا ی خودش اهمیتی داشت.
یاد چند تا ازدوستای وبلاگ نویسم افتادم که بیشتر از یک سال از نوشتن آخرین پستشون می گذره و هروقت ازشون می پرسم چرا؟ می گن از وبلاگ نویسی بدمون اومده هر کی از راه رسیده یک وبلاگ باز کرده بعد هم اومده سراغ نوشته های ما بدون این که بخووندشون بک کامنت آپم بیا منتظرم
می گذاره!
حالا خودم هم این روزا با این کامنتها ی رنگا رنگی که برام می گذارن دارم به این نتیجه می رسم که داشتن وبلاگ شخصی در این شرایط خیلی مضحکه.
امشب تصمیم گرفتم ، بعضی ازکامنتایی که در این چند وقته برام گذاشتن و من بهشون توجه نمی کردم رو برای آشنایی با وبلاگ نویسی مدل جدید امروز ایران ،پایان این نوشته منتشر کنم بهر حال هنر وبلاگ نویسی امون هم مثل باقی هنرها دیگه این کشور هر روز جالب تر از قبل می شه !...
-------------------------------------------------------------------------------
مدیرشوید ، مطالبتان را به اشتراک بگذارید
وبلاگتان را رایگان تبلیغ کنید !
دو رکعت نماز از جانب شما در حرم امام رضا به نیابت از شما
بزودی VPN رایگان به اعضای فعال
---------------------------------------------------------------------------------------------------------------
سلام تولدمه با اسپیکر روشن بیا...
--------------------------------------------------------------------------------------------------------------
فروش پستی مجموعه کامل شعبده بازی(اول تحویل بگیرید بعد پرداخت کنید)
6 فصل کامل شعبده بازی های کریس آنجل(Mind Freak)
مستندی از دیوید کاپرفیلد (David Copperfield Illusion)
2 مجموعه شعبده بازی از دیوید بلین(Street Magic)
مستند فاش کردن راز های بزرگ شعبده بازی توسط ول ولنتینو (Mask Magic)
قیمت این مجموعه فوق العاده فقط و فقط 12000 تومان توجه داشته باشید که در برخی از فروشگاه های دیگر مستند Mask Magic به قیمت 28000 تومان ارائه میشود.
آدرس فروشگاه:
AtroStore.Com
--------------------------------------------------------------------------------------------------------------
سلام ,
با هم بودن را تجربه کنید ... 
خوشحال میشیم به جمعمون بپیوندید ... 
افتخار میدین ؟؟؟
--------------------------------------------------------------------------------------------------------------
سلام، ما رفتیم سوریه که فتنه بر علیه اسد را خاموش کنیم. خوب در هر صورت خیلیها تنبیه شدند و خیلیها هم به دنیای دیگر فرستادیم حالا این آقای احمدینژاد به آقای اسد گفته باید با این شورشگران صحبت کند و با اینها کنار بیاید. آقای احمدینژاد، ما بسیجیها به دستور امام به سوریه رفتیم. ما فدای امام هستیم. ما منتظر ایم امام دستور بفرمایند شما و قبیله دزدتون را هم به دنیای دیگر بفرستیم.
---------------------------------------------------------------------------------------------------------------
با سلام به خدمت شما وبلاگ دار محترم
خواهشی از شما دارم لطفا از وبلاگ من دیدن کنید
و اگر امکان داره با من تبادل لینک کنید توجه داشته باشید که تبادل لینک بسیار سریع انجام می شود .
--------------------------------------------------------------------------------------------------------------
دوست عزیز با سلام ودرود
خیلی وقتت نمیگیرم.اگه به موسیقی اصیل وسنتی قدیمی علاقه داری وخواهان خریدمجموعه های بی نظیر وکمیاب با قیمت مناسب هستی به وبلاگ " آواهای ماندگار" حتما یه سری بزن واز آرشیو موجود وقیمت آنها دیدن بفرمایید,خوشحال میشم.درصورتی که علاقه به تبادل لینک هم دارید توی نظراتم بهم اطلاع بدین.
با سپاس فراوان
--------------------------------------------------------------------------------------------------------------
و این داستان همچنان ادامه دارد...
چگونه کودکی کنیم
وقتی بزرگ شده ایم
با کفشهای پاشنه بلند مادر
امشب عجیب دلتنگش بودم، دوساله از این دنیای پر از حاشیه رفته ،مثل همیشه رفتم سراغ «تنهایی» که «عادتش»بود (وبلاگش) وکامنتهاش رو باز کردم آخرین کامنت ها از نبودن و مرگ مغزی و کمایش نوشته بودند و بعضی ها از او خواسته بودند تا از خوابی که دیگر هرگز بیدار نشد، بیدار شود و آخرین کامنت نوشته بود :(صاحب این وبلاگ چند ماه است در کما به سر می برد.) بی اختیار نوشتم:
مهین عزیزم ! نزدیکه دوساله جسمت زیر خاکه ،ولی خیلی میون زندگی پیچ در پیچم حست می کنم، بعد از رفتنت خیلی چیزا تغییرکرد،خیلی چیزا هم همون طور بی تفاوت موند و ادامه داد، مثل شهر و خونه ها اما توی همه این خونه ها لا به لای ظرف عدسها و سبد سیب زمینی ها ،توی ماشین های خنده دار تند رو اتفاق هایی ساده داره همه چیز رو عوض می کنه و خیلی ها نمی دونن که داره چه اتفاقی توی خونه اشون می افته ،بعضی ها تنهاتر شدند ،بعضی ها هم وانمود می کنن که تنها نیستن و بیشتر حرف می زنن و دور و برشون رو شلوغ کردن. تغییر من از چشمام شروع شد و بعد به مغزم رسید و الان همه وجودم رو گرفته . من تنهایی ام رو امروز پذیرفته ام و دیگه مطمئنم عاشقش هستم همون طوری که تو همیشه بهم می گفتی دوستش داشته باش ،گاهی دلم برات تنگ می شه و میام سراغ تنهایی که عادتت بود امشب دلم خواست اخرین پیام رو برای این عادت دوست داشتنی ات بنویسم.
نوشتم و ارسال کردم ولی با کمال تعجب دیدم که نوشته شد پیام شما بعد از خواندن و تأیید مدیر وبلاگ نشان داده می شود!...
ما در تاریکی کار می کنیم ـ آن چه از دستمان بر می آید انجام می دهیم -هر آن چه را که داریم به دیگران می دهیم .شک ما ولع ماست و ولع ما وظیفه ی ما. باقی جنون هنر است.
جمله ای از مقدمه کتاب سیاهاب اثر جویس کرول اوتس آمریکایی که گرگ جانسن نویسنده زندگی نامه او برایش نوشته است.خواندن رمان کوچک سیاهاب رو به همه دوستدارن نوشتن و ادبیات نوی جهان پیشنهاد می دهم و بابت ترجمه بد آن درایران متأسفم...
دهانم را چوب میکنم
پر از کاغذپارههای یک خنده
بر چشمان دو شیشهی سیاه میگذارم
و دود میشوم در لباسی که نباید زیبا بنشیند بر تنم
بر سینههایم ضربدر میزنم
و سعی میکنم موهایم را هر گز از پشت نبندم
ــ تا نگاهشان روی من برجسته شود ــ
خط میکشم بر همهی اندام
مثل نقاشی پنجسالگی
سعی میکنم
همهی احساسم را
در کلماتی که از خودم نیستند
جا بگذارم
اما پوست آدامسهایم را چه کنم؟
که عجیب مرا به یاد خودم میاندازند
و تنهاییهایی که با شتاب میجومشان
سایه ات
چمبره می زند
طناب می بافد
هوسناک
هولناک
مو در مو
پیچیده
با پنجره سفید
دستی پرشده از خواب
کفش سیاهت کجاست؟
سبزه خشک هوسناک !
می خواهم سنگی شوم برای
قدم زدن لبانت
که سبز می هراسند بربیداری لزران تنم
تن پوش سرخ رویا!
مخمل گونه و ملتمسانه
برتنم می مانی
دریا در چشم من
سفید می شود
وماه صورتی در گونه های تو
خزه های سبز ما را فرا می گیرند
صبح بی خیال شب
شب بی خیال صبح
بیغوله می کند در زمان
واین اتاق
با میز و صندلی هایش
با تلفن وسمیهای ارتباطیش
با چمدان همیشه بسته سفریش
با لباسهای زیر تنهایش
در نور ماه عجیب هوسناک می شود